شفق سرخی خورشید مرده است، بر آسمان. رد و یاد نوری که بود. فردای روشنی که هست.

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۱, دوشنبه

جریده شفق - شماره ۱۳ (هفته دوم اردیبهشت)




جریده شفق را بخوانید، پرینت بگیرید و پخش کنید.

فایل پی‌دی‌اف، برای پرینت گرفتن مناسب‌تر است. نسخه پی‌دی‌اف این شماره را از اینجا بردارید. 
این شماره شفق ویژه‌ روز کارگر و در دو صفحه منتشر شده‌ است. در صفحه پشت مطالبی در مورد زنان کارگر روزمزد و استثمار آنها و همچنین نگاهی به اصلاحیه‌ی قانون کار را بخوانید.

بیداری کارگر، کابوس دیکتاتور (سرمقاله شماره ۱۳ جریده شفق)

روز کارگر، از آن زنان و مردانی است که فکر و بازویشان  چرخ اقتصادی و اجتماعی مملکت را به حرکت می‌آورد. زنان و مردانی که نه تنها در کارخانه و پالایشگاه، که در مدرسه و بیمارستان در جهت پیشبرد اقتصاد، صنعت، آموزش و درمان کشور شبانه‌روز می‌کوشند. زنان و مردانی که در مناسبات سیاسی-اقتصادی-اجتماعی این سرزمین کم‌اهمیت پنداشته شده‌اند اما برسازنده جنبش‌هایی بوده‌اند که در بزنگاه‌های تاریخ مبارزات مردمی ایران نقشی تعیین‌کننده در برهم زدن معادلات قدرت و برچیدن بساط استبداد ایفا کرده  است. این همان نقشی است که مستبدین فعلی به خوبی به آن واقفند اما دریغ که آزادی‌خواهان از آن غافلند.


عمل‌کرد حکومت در سه دهه گذشته به خوبی نشان می‏ دهد که چه اهمیتی  برای نیروهای مولد ایران - یا دقیق‏تر بگوییم، برای از بین بردن خودآگاهی و اعتماد به نفس این گروه - قایل است. نظام ولایی همواره کوشیده‌ با فروکاهیدن «طبقه کارگر» به عناوینی چون «محرومین» و «مستضعفین» و شکستن تمامی پیوندهای طبقاتی، کارگران را به تک‌مهره‌هایی سرگردان در دریای اقتصاد ایران بدل کند و با سلب اراده جمعی، نقش آنان را در کارزار سیاست به حداقل برساند. هر زمان نیز که این رویه با شکست مواجه شده است، حکومت با به کارگیری سیاست‌های سرکوب - از اخراج کارگران گرفته تا حبس و شکنجه رهبران سندیکاهای کارگری - پیوسته در پی از بین بردن  تشکلهای مستقل کارگری و جلوگیری از رشد و جهت‌گیری سازمان‌یافته این تشکل‌ها بوده است.

اما در این راستا، تنها سیاست‌های سرکوب بازدارنده شکل‌گیری یک حرکت متحد کارگری نبوده است. رژیم با ایجاد چنددستگی و پراکندگی هر چه بیشتر می‌کوشد تا با ایجاد اختلاف و تفرقه درصفوف کارگری از شکل‌گیری یک حرکت هم سو و متحد کارگری جلوگیری کند. حرکتی که توانانی آن را خواهد داشت که با خارج کردن «کار» از معادله، چرخه اقتصادی کشور را فلج و سیاستمداران را وادار به عقب‌نشینی و ارائه امتیازات سیاسی هرچه بیشتر کند. حقیقتی که درسا‏‏ل‌‏های اخیر با وجود فشارهای همه جانبه حاکمیت، در هسته‌های مقاومت کارگری - به طور مثال در کارخانه نیشکر هفت تپه و شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه - عیان شده است، و با افزایش اعتراضات در شرایط فعلی اقتصادی، پدید آمدن نیرو، فضا و امکانات تازه‏‌ای را نوید می‌دهد.

کلید درهم شکستن بن‌بست فعلی در دست افزایش آگاهی جامعه از پتانسیل این نیروی خفته، و تلاشی خستگی‌ناپذیر برای به واقعیت رساندن آن است. روز کارگر را به تمامی زنان و مردان مولدی که آینده‌ بی‌حضورشان متصور نیست تبریک می‌‏گوییم. زنان و مردانی که آزادی و حاکمیت اراده همه ما در گرو فوران اراده سیاسی و جاری شدن رود پرخروش آن‌ها است.

کارگر افغان (ستون سمت چپ شماره ۱۳ جریده شفق)

اینجا، ایرانِ، خاک ما، سرزمین مردان و زنان نژاده، وارثان پرغرور کوروش و اردشیر و آتوسا، جهان یعنی هر جای غرب تر از غربی‏ترین مرز. اینجا، روز جهانی یعنی گرامی‏داشت «کسی»، «جایی»، چیزی مشترک، برای اروپایی و آمریکایی. و صد البته برای ما! در این جهان خیالی ما آریاتباران عقیم‏ فکر، افغانستان «جا» نیست، افغان «کس» نیست. روز جهانی اینجا -- اگر اساسا بدانیم چنین روزی هست -- روز ما ست و هر آن‏کس که زبانی، تباری، رنگی، فرهنگی، تاریخی، سرنوشتی، چیزی با ما به اشتراک دارد. روز ما ست و آنها. «اینها»، این متجاوزان و قاتلان، این مجرمان مادرزاد، این مزاحمان گنگ که زبان شان چون ما یادگار فردوسی و رودکی نیست، اینها را روز جهانی دیگری باید. حتی آن هم نه! روز جهانی چه می خواهد افغان که جهانش یک سر شب است؟ و چه تیرگی که نیفزودیم ما به این شب های تار و تیره افغان. چه شرم ها که بدهکار نیستیم به برادر، به خواهر افغان. چه نامردمی ها که طلبکار نیست از ما کارگر افغان.

۱۳۹۱ اردیبهشت ۳, یکشنبه

جریده شفق - شماره ۱۲ (هفته اول اردیبهشت)





جریده شفق را بخوانید، پرینت بگیرید و پخش کنید.


فایل پی‌دی‌اف با وجود حجم کمتر، برای پرینت گرفتن مناسب‌تر است. نسخه پی‌دی‌اف این شماره را می‌توانید از این‌جا بردارید.
این شماره شفق دورو است و در روی دوم بخش‌هایی از نامه محمدرضا معتمدنیا، زندانی سیاسی که از چندین روز پیش اعتصاب غذا کرده، به علی خامنه‌ای منتشر شده است.

۱۳۹۱ فروردین ۲۶, شنبه

جریده شفق - شماره ۱۱ (هفته چهارم فروردین)


جریده شفق را بخوانید، پرینت بگیرید و پخش کنید.

فایل پی‌دی‌اف با وجود حجم کمتر، برای پرینت گرفتن مناسب‌تر است. نسخه پی‌دی‌اف این شماره را می‌توانید از این‌جا  بردارید.
این شماره شفق دورو است و در روی دوم شعر گونتر گراس، برنده آلمانی نوبل ادبیات، علیه جنگ‌طلبی اسرائیل و نوشته محمد مالجو درباره به محاق رفتن تحلیل طبقاتی در فضای فکری ایران چاپ شده است.

انرژی هسته‌ای حق مسلم ماست؟ (سرمقاله جریده شماره ۱۱ شفق)

بحران هسته‌ای ایران که کلید حلش همواره در اختیار رهبر بوده، به پرخطرترین دوران خود، نه برای حاکمیت که برای مردم، رسیده است. تلاش اسرائیل، آمریکا، و نفت-فربهگان آل سعود برای ایجاد اجماع جهانی علیه ایران کم کم به بار نشسته و طبقه زحمتکش هر روز مزه آن را می‌چشند. همزمان خامنه‌ای نیز فرصت را غنیمت شمرده و با شعار اتحاد در برابر تهدید خارجی شکاف‌های درون حاکمیت را هرچند موقتی می‌پوشاند.

در این جنگ کثیف قدرت‌هایِ هر یک بدتر از دیگر، اما، بازنده اصلی مردمند. ماییم. ما که حق تعیین سرنوشتمان را به حق هسته‌ای تقلیل داده‌اند. و در همان حق ظاهرا «مسلم» هم از آغاز صغیرمان شمرده‌اند. نه بحثی، نه گفتگویی، نه حتی بحثی کارشناسی که بدانیم آنان که سال‌هاست این حق مسلم را دارند، چرا داوطلبانه وامی‌نهندش؟ از ترس کدام فاجعه؟ همچون همیشه از «پرسش» منعمان کرده‌اند و دریغ که گردن نهاده‌ایم. پیش چشممان «انتخاب» را که حق مسلم است دزدیده و جای آن «انرژی هسته‌ای» گذاشته‌اند. موضوعی که مخالفانش حتی در دوران خاتمی هم امکان ابراز وجود نداشتند. در این حد که بپرسند با چه هزینه‌ای؟ از کدام ثروت؟ در این حد که بپرسیم به نفع کدام ملت؟ به اسم حق مسلم کدام «ما»؟

نپرسیدیم. نبودیم. و در این غیاب ما مردم بود که میدان هسته‌ای، این فخر ملت نامرئی و ملک لایطلق صاحبان ناپیدا، شد چراگاه قلدران و دلالان و وطن‌فروشان. نظام پشت‌کرده به مردم گاه به روسیه و چین و هند باج داد و گاه به پاکستان و آفریقای جنوبی و برزیل. گاه از جهان اسلام مایه گذاشت و گاه به لطیفه بی‌مزه توان تخریبی‌اش نازید. یا به وفای پاسداران جان بر کف دست گرفته‌اش. غافل از این که این کاسبان هستند تا گاوی هست و شیری به رایگان. و در فراموشی خودخواسته که صدام هم به همین بی‌راهه رفت. آن دیکتاتور هم در دوران انزوا تصمیم‌هایش را بی‌حضور مردم و با مشاوره نظامیانی می‌گرفت که به بهانه «شرایط بحران» با تبانی و فساد وارد سیاست و بعد بر شاه‌راه‌های اقتصادی مسلط شده بودند.

این شکم‌سیران چکمه‌پوش جدال را تا جنگ پیش می‌برند اما مرد جنگی نیستند. پاسدارانند بر مال به غارت برده‌شان. این زالوهای پروار با اولین زنگ خطر غیب می‌شوند. ملت می‌ماند و کشوری بحران‌زده، مردم می‌مانند در آستانه جنگی که مال آنها نیست، ما می‌مانیم با حق به ظاهر مسلمی زیر هزاران بمب، با حق به واقع مسلمی که از زیر پای دیو به زیر پای دیوی دیگر می‌رود. این پایان محتوم است تا نبینیم، تا نگوییم که حق مسلم ما حق انتخاب ما است.


کابوس هسته‌ای (ستون سمت چپ جریده شماره ۱۱ شفق)

سال گذشته مردم ایتالیا در یک همه‌پرسی درباره تولید انرژی هسته‌ای شرکت کرده و با قاطعیت ۹۴ درصدی به انرژی هسته‌ای «نه» گفتند. تحت فشار افکار عمومی، آلمان و سوییس نیز فعالیت نیروگاه‌های هسته‌ای خود را تا دهه آینده متوفق خواهند کرد. این همه مخالفت با انرژی هسته‌ای در کشورهای صنعتی، که فاقد دیگر منابع انرژی هستند، حکایت از درک بالای مردم این کشورها از خطرها و معایب زیست‌محیطی این انرژی دارد.

حوادث فاجعه‌باری نظیر چرنوبیل و فوکوشیما نشانه خطر عظیم و بالقوه‌ایست که بر زندگی میلیون‌ها انسان سایه افکنده است. صرف نظر از حوادثی از این دست، آلودگی‌ها و خطرات ناشی از دفن زباله‌های هسته‌ای برای چندین و چند نسل، گریبان انسان و محیط زیست را خواهد گرفت. هنوز مرگ ده‌ها هزار نفر از هم‌وطن‌هایمان در زلزله‌های منجیل و بم را از یاد نبرده‌ایم، در انتظار زلزله تهران بی‌رمق نشسته‌ایم، و به همه این‌ها کابوس وحشتناک هسته‌ای را هم اضافه می‌کنیم.

۱۳۹۱ فروردین ۱۹, شنبه

جریده شفق - شماره ۱۰ (هفته سوم فروردین)



جریده شفق را بخوانید، پرینت بگیرید و پخش کنید.

فایل پی‌دی‌اف با وجود حجم کمتر، برای پرینت گرفتن مناسب‌تر است. نسخه پی‌دی‌اف این شماره را می‌توانید از این‌جا  بردارید.
این شماره شفق دورو است و در روی دوم بخش‌هایی از نامه مادر قاسم شعله‌سعدی به علی خامنه‌ای و بخش‌هایی از پیام‌های نوروزی زندانیان سیاسی (بهنام ابراهیم‌زاده، مجید توکلی و ابوالفضل قدیانی) چاپ شده است.

سال «تولید ملی» در نظامِ دشمن تولید (سرمقاله جریده شماره ۱۰ شفق)

در حالی که سال «جهاد اقتصادی» بزرگترین اختلاس تاریخ ایران را به همراه آورد، پیش‌بینی مصائب سال «تولید ملی»، چندان دشوار نخواهد بود. سیاست‌های جمهوری اسلامی در همه سال‌های اخیر در تقابل با تولید ملی بوده است. باز کردن درهای واردات در شرایطی که درآمد نفتی ایران در این 6 سال با کل ۶۰ سال قبلش قابل مقایسه بوده و انحصار واردات سرداران سپاه و آقازاده‌ها، و همزمان سپردن پروژه‌های تولیدی و عمرانی کلیدی به همین دسته، تولید ملی را به نابودی کشانده است. البته ضربه سنگین‌تر با اجرای طرح حذف یارانه‌ها زده شد؛ حذف یارانه انرژی بدون حمایت جایگزین از تولیدکنندگان. تحریم‌ها هم واردات مواد اولیه و انتقال پول را برای بسیاری از تولیدکنندگان عملا ناممکن کرده است. اوضاع به گونه‌ای شده که به قول یکی از نمایندگان کمیسیون اقتصادی مجلس حتی در دوره جنگ هم وضع تولید تا این اندازه بد نبوده و برخی آمارها از رکود ۸۰ درصدی بخش تولید خبر می‌دهند.

اما همه این‌ها تصادفی یا از سر بی‌کفایتی یا فساد کارگزاران نظام نیست. اگر گسترش واردات و ضربه زدن مستقیم به تولیدکنندگان داخلی در دوره احمدی‌نژاد با شدت دنبال می‌شود، فشار بر طبقه کارگر و سرکوب آن از راه‌های مختلف از ویژگی‌های همه دولت‌های جمهوری اسلامی بوده است. از جمله تعطیلی سندیکاها و به زندان انداختن کارگران فعال در سال‌های اول بعد از انقلاب ۵۷ و تاسیس «خانه کارگر» که  حتی به ظاهر هم  حامی کارگران نیست و دست‌کم در دو برهه تاریخی تعدیل اقتصادی دهه ۷۰ و خیزش ۸۸ در کنار سرکوبگران ایستاد. رسواتر از همه، یکی از سران «خانه کارگر» در حمله  فیزیکی به انتخابات «سندیکای شرکت واحد»  زبان منصور اسانلو را با تیغ برید! در همه این سال‌ها نظام جای «کارگر» را با «مستضعف» عوض کرده است. اولی نیرومند و مولد است، دومی زبون و طفیلی.

جمهوری اسلامی برخلاف مخالفان که انقلاب را به روشنفکران شکم‌سیر خیال‌پرداز و پاپتی‌های گرسنه ناآگاه منتسب می‌کنند، به خوبی می‌داند که آن‌چه نهایتا رژیم پهلوی را از پا در آورد اعتصاب‌ و خیزش نیروی مولد جامعه بود. برای همین راه را از همان ابتدا بر هر گونه تشکیلات کارگری می‌‌بندد. اما تشکل‌های شناخته شده سبز گویا هنوز ضروری بودن حضور این قشر در کارزار برای تغییر ماهیت صحنه مبارزه را نفهمیده و نپذیرفته‌اند. گاه در بیانیه‌ها و موضع‌گیری‌هایشان اشاره‌ای می‌کنند اما عملا در همان برنامه‌ریزی‌های ناکارآمدشان هم توجه به این ضرورت دیده نمی‌شود. اول ماه مه، روز جهانی کارگر، نزدیک است. در این باره بیشتر خواهیم گفت.

۱۳۹۱ فروردین ۱۳, یکشنبه

جریده شفق - شماره ۹ (هفته دوم فروردین)




جریده شفق را بخوانید، پرینت بگیرید و پخش کنید.

فایل پی‌دی‌اف با وجود حجم کمتر، برای پرینت گرفتن مناسب‌تر است. نسخه پی‌دی‌اف این شماره را می‌توانید از این‌جا  بردارید.

فروپاشی یا تغییر بنیادین. ایران بر سر دوراهی (سرمقاله جریده شماره ۹ شفق)

جنگ، تحریم، گرانی، بیکاری، زندان، سرکوب و... همه دوست داریم چشم از این سایه‌های تیره بگردانیم، که از آینده روشن بگوییم، از سپیدی در پایان شب سیه. اما دریغ که سیاست تابع قوانین طبیعت نیست. سیاست را انسان‌ها می‌سازند. هم شب تارش را، هم خورشید تابانش را. بهار امسال پانزده سال است که جریان‌های سیاسی پیشرو در ایران به دنبال «اصلاحات» هستند. هدف اینجا بازخوانی این سال‏ها نیست؛ تاکید بر این است که خوب یا بد، دوران اصلاح‌طلبی دیگر به سر آمده است. نظام به صد زبان گفته - و باز می گوید - که هیچ عقب نخواهد نشست. و حق هم دارد. وقتی ما توان و اراده عقب راندنش را نداریم، برای چه باید امتیاز بدهد؟ بگذریم که ما هم نمی‌دانیم چه امتیازی می‌‏خواهیم. ما حتی نمی‌دانیم چه نمی‌خواهیم، حتی نمی‌دانیم این «ما» که می‌‏گوییم کیست. پراکنده و ناسازگار با هم زیر یک چتر گرد آمده‌ایم. حرف از لزوم اتحاد نیست، برعکس، تاکید بر دیدن چند-دستگی است. جنبشی که در خیابان مرگ برای «اصل ولایت فقیه» می‌‏خواهد و روی کاغذ «اجرای بی‌تنازل قانون اساسی»، چگونه ممکن است به جایی برسد؟ با این همه بسیاری هنوز بر کوفتن آب در هاون زنگ‌زده اصلاحات اصرار دارند. یا برای توجیه ناامیدی و بی‌‏عملی‏شان، یا از آن رو که نگرانند در فردای ایرانی آزاد و برابر جایگاهی نداشته باشند.  دیگرانی هم هستند، پرشمارتر از گروه قبل شاید، که غرق در کابوس پیامدهای انقلاب به سرقت رفته ۵۷، با هر مصیبتی به اسم تدریجی بودن اصلاحات کنار می‌‏آیند. همه این‏ها هر گزینه‏ای جز اصلاحات را تخیلی و ویرانگر جلوه می‏دهند. به باور ما اما سخن گفتن از دوگانه‌ انقلاب و اصلاح دیگر اساسا موضوعیتی ندارد. دوراهی پیش روی ما امروز دوراهی فروپاشی و تغییر بنیادین است. یا خودمان دست به کار فهم مشکل و چاره‌اندیشی می‌شویم یا می‌‏نشینیم تا رفتنی‌‏ها «بروند» و ایران را هم با خود به جهنم ببرند. اگر ما از مقاومت و مبارزه دست بکشیم و وادادگی را به برتری اخلاقی تعبیر کنیم، در موقعیتی سرنوشت‌ساز عرصه را باز به نیروهای متشکل‌تر ارتجاع واگذار خواهیم کرد. اگر می‌خواهیم در پایان این شب سیاه سپیده بزند، باید دل از خورشید آسمان بکنیم. که نوری جز از دل‏ مشت‏های گره کرده‏‌مان بر این دیار نخواهد تابید.