شفق سرخی خورشید مرده است، بر آسمان. رد و یاد نوری که بود. فردای روشنی که هست.

۱۳۹۱ تیر ۶, سه‌شنبه

جریده شفق - شماره ۲۰ (هفته اول تیر)



جریده شفق را بخوانید، پرینت بگیرید و پخش کنید.
 
فایل پی‌دی‌اف برای پرینت گرفتن مناسب‌تر است. آن را از اینجا بردارید.
این شماره شفق دورو است و در صفحه دوم خلاصه یادداشتی از امین بزرگیان با عنوان «چه باید کرد» که در وب‌سایت رادیو زمانه منتشر شده، آمده است.

بیت رهبری و بختک شوم سپاه (سرمقاله جریده شماره ۲۰ شفق)

آغاز فعالیت‌های اقتصادی سپاه به اوایل ده هفتاد خورشیدی و دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی و تشویق او به حضور این نهاد نظامی در عرصه‌های عمرانی بازمی‌گردد. حدود بیست سال از آن زمان می‌گذرد و سپاهی که در آن سال‌ها، به دلیل نقش خود در جنگ، سهمی از درآمدهای اقتصادی زمان صلح را حق خود می‌دانست، اکنون با حمایت کامل بیت رهبری و با فاصله‌ای زیاد به بزرگترین بنگاه اقتصادی و پیمانکاری کشور در حوزه‌های نفت و گاز، راه‌سازی و غیره تبدیل شده است.
وزارت‌خانه‌های نفت، نیرو و راه، که سهم اعظم پروژه‌های اقتصادی کشور را در دستور کار خود دارند، به دست وزیرانی که فرماندهان فعلی و یا سابق سپاه هستند اداره شده و بسیاری از مدیران ارشد و میانی‌اشان نیز پرورش‌یافتگان همین نهاد نظامی هستند. بازوان سپاه تا جایی دراز شده است که در اکثر قراردهای کلان، هم نقش کارفرما را بازی می‌کند، هم نقش پیمانکار و هم نقش ناظر. امضای قراردادهای میلیارد دلاری بین این وزارت‌خانه‌ها و قرارگاه خاتم‌الانبیا سال‌هاست که به پدیده‌ای روزمره تبدیل شده است.
اما این قرارگاه تنها یکی از ابزارهای سپاه برای تسلط بر اقتصاد کشور است؛ سپاه و سازمان‌های زیرمجموعه‌اش مانند بسیج، با در اختیار داشتن حداقل یک‌صد شرکت تعاونی، پیمانکاری و صنعتی در بیشتر فعالیت‌های اقتصادی، از واردات لوازم خانگی و تولید خودرو (گروه بهمن) گرفته تا قاچاق کالا از اسکله‌های غیر قانونی و ترانزیت نفت قزاقستان از ایران حضور دارد و با اتهام و بازداشت، رقبای اقتصادی خود را از صحنه حذف می‌کند.
نگاهی گذرا به تاریخچه حضور نظامیان در اقتصاد در کشورهای مختلف به خوبی نشان می‌دهد که این روند در نهایت به فروپاشی اقتصادی منجر خواهد شد. تجربه شیلی در زمان دیکتاتوری ژنرال پینوشه و سال‌های پایانی حکومت کمونیستی در شوروی نمونه‌های بارز این جریان است. سیاست‌های اقتصادی دولت نظامی شیلی نرخ بیکاری را از ۳ درصد به ۲۰ درصد رساند و اختلاف طبقاتی را افزایش داد اما از نظامیان این کشور میلیاردر ساخت. الیگارش‌هایی هم که امروزه بر اقتصاد روسیه مسلط هستند و زبان‌زد خاص و عام، همگی از صاحب‌منصبان نظامی و اطلاعاتی رژیم سابق بوده‌اند. اینان ثروت خود را از راه فروش ارزان اموال عمومی به خود به دست آورده‌اند؛ همان کاری که امروزه تحت لوای «اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی» در ایران صورت می‌گیرد و ثمره آن برای سپاه، مالکیت بر زیرساخت‌های اساسی کشور مانند مخابرات بوده است.
به نظر نمی‌رسد یکه‌تازی‌های بیت رهبری و سپاه و تبدیل ایران به ملک شخصی ایشان به توضیح بیشتری نیاز داشته باشد. اما رابطه این واقعیت‌ها با شرایط سیاسی حاکم بر کشور چیست؟ به عقیده ما روند تغییرات سیاسی سال‌های اخیر که به گونه‌ای در سال‌های ریاست جمهوری محمد خاتمی و در ظاهر تعطیل کردن فله‌ای روزنامه‌ها و سرکوب دانشجویان در سال ۷۸ شروع شد، با انتخابات مجلس هفتم و ریاست جهموری نهم وارد مرحله تازه‌ای شد و با کودتای خرداد ۱۳۸۸ به اوج خود رسید، در راستای تسلط کامل بر تمامی شریان‌های اقتصادی کشور بوده است.
بحث بر سر درآمدهای عظیم نفتی، میلیاردها دلار واردات و کنترل انحصاری منابع پولی و مالی کشور است. اگر از این زاویه به مساله نگاه کنیم، روشن خواهد شد که بستن فضای سیاسی، تعطیل کردن حقوق اساسی مردم و تلاش برای سرکوب و از میدان خارج کردن هر نوع فعالیت مستقل در راستای انحصاری کردن کل اقتصاد به نفع مشتی از فرماندهان سپاه و نزدیکان علی خامنه‌ای در بیت رهبری بوده است. همانطور که با مثال‌های بالا نشان دادیم، ادامه این وضع تنها به فروپاشی اقتصادی و نهادینه شدن گروه‌های مافیایی در تمامی روابط سیاسی-اقتصادی-اجتماعی منجر خواهد شد.
پایان دادن به وضع موجود و نجات کشور از ورطه فروپاشی تنها با بر هم زدن توازن قدرت امکان‌پذیر است، اما ائتلاف ولایی-سپاهی که برای عملی کردن خواسته‌های خود هزینه داده و دستش به اعدام و شکنجه آلوده است، با خوش‌باوری و خوش‌نیتی و جمع کردن طومار یا با راهپیمایی سالانه سکوت و تهدیدهای توخالی عقب نشینی نخواهد کرد. تلاش برای بازی در زمین این ائتلاف، تکرار راه رفته و هدر دادن سرمایه‌های سیاسی-اجتماعی است. به جای هدر دادن این سرمایه‌ها باید به فکر راهی بود که بتوان از طریقش بیت رهبری و بختک سپاه را مجبور به عقب‌نشینی کرد.

میدان را نباید خالی کرد (ستون چپ جریده شماره ۲۰ شفق)

چیزی از انقلاب مصر نگذشته است که شورای نظامی با اعلامیه‌ای همه اختیارات حکومتی را در دست خود گرفته است. برای ما که سه دهه پیش انقلاب مردمیمان را در خورجین ارتجاع به یغما رفته دیدیم، انقلاب مصر از آغاز با نگرانی همراه بود و افسوس که نگرانی‌ها در حال تبدیل به واقعیت هستند. انقلاب ایران شاه را برکنار کرد اما ساواک را از هم نپاشید و ساواکی‌های دیروز با کمک سپاهی‌های امروز به سرکوب انقلابیون پرداختند. انقلاب ما استبدادی را نابود کرد، اما با کمرنگ شدن حضور مردم استبدادی تازه سر برآورد. در مصر نیز با کاهش مشارکت سیاسی مردم، ارتجاع فرصت را برای قدرت گرفتن غنیمت شمرد. از طرف دیگر اعتماد و سپردن افسار نظام بدون کوچکترین تغییر به ژنرال‌ها به بازسازی مجدد استبداد کمک کرده است. مبارزه سیاسی آزادی‌خواهانه تعطیلی و مرخصی برنمی‌دارد، به محض این که میدان خالی شود و شخص را با نظام یکی کنیم، ارتجاع بازمی‌گردد.

۱۳۹۱ خرداد ۲۵, پنجشنبه

جریده شفق - شماره ۱۹ (هفته چهارم خرداد)




جریده شفق را بخوانید، پرینت بگیرید و پخش کنید.
 
فایل پی‌دی‌اف برای پرینت گرفتن مناسب‌تر است. آن را از اینجا بردارید.
این شماره شفق دورو است و در صفحه دوم به مقاومت زندانیان و نامه شریف صابر می‌پردازد.

اوین، سنگر مقاومت (سرمقاله جریده شماره ۱۹ شفق)

با گذشت سه سال از جنبش سبز و در حالی ‌که اتفاق نظر نا‌گفته‌ای بر روی این موضوع وجود دارد که فعلا تنها خاطره‌ای از آن خیزش مردمی باقی مانده است و دیگر جنبشی در کار نیست؛ ما بر این باوریم که آخرین شعله‌های مقاومت هنوز در زندان‌ها روشن است. زندانیان سیاسی و خانواده‌های آن‌ها امروز تمامی بار مقاومت سیاسی یک جنبش میلیونی را بر دوش می‌کشند. آن‌ها محکم و با صلابت تا آخرین توان‌شان پای آنچه که برایش به زنجیر کشیده شده‌اند ایستاده‌اند و هیچ کدام خواسته ها و اعتقاداتشان را رها نکرده‌اند. امروز زندان‌ها سنگر مقابله با استبداد هستند؛ با این همه اینکه زندانیان سیاسی چنین باشند، دور از انتظار نیست. فعالیت سیاسی هزینه دارد و قطعا هر زندانی سیاسی بر این مسئله واقف است. اما هر کدام از آن‌ها این هزینه‌ها را برای هدفی مشترک می‌دهند که علی‌الاصول باید هدف مشترک همه ما در بیرون از زندان نیز باشد.

اما دریغ که عافیت‌طلبانی که نام مبارز سیاسی بر خود نهاده‌اند، نه تنها تلاشی در جهت حفظ و تقویت این مقاومت نمی‌کنند بلکه در بسیاری از موارد سعی در شکستن روحیه طغیانگر و ضد استبداد مبارزان در بند نیز دارند. ما، اگر اراده مبارزه داریم، باید با این مقاومت همبستگی داشته باشیم و از آن حمایت کنیم، نه اینکه درست در مواقع حساس و وقتی این قهرمانان مقاومت‌شان را با ابزارهایی چون اعتصاب غذا نشان می‌دهد آن‌ها را به شکستن اعتصاب دعوت کنیم. و به جای انتشار خواسته‌های آزادمنشانه زندانیان، نامه‌های پر از سوز و گداز و ترحم‌برانگیز خودمان را منتشر کنیم. اگر می‌خواهیم به زندانیان کمک کنیم و همزمان مبارزه را هم ادامه دهیم، باید خواسته‌های آن‌ها را بیرون از زندان منتشر کنیم تا با تداوم این مقاومت تغییری در وضعیت آن‌ها ایجاد شود. درست مانند هزاران زندانی فلسطینی که اعتصاب غذا کردند و همزمان با آن روزی نبود که مردم در بیرون از زندان تجمعی در اعتراض به وضعیت زندان‌ها نداشته باشند. همین همبستگی با مقاومت درون زندان‌ها بود که کمک کرد به حداقل‌هایی از خواسته‌های خود برسند. 

این درس‌های ابتدایی از دیگر جنبش‌های مقاومت دنیا تلنگری بر ماست که بیرون از زندان ساکت و بی‌عمل ننشینیم و برای بهبود وضعیت همان زندانیان هم که شده به جای اینکه روی سخنمان با زندانیان باشد، به زندانبانشان بتازیم. ما ضیاء نبوی‌ها و مسعود باستانی‌ها را در زندان نمی‌خواهیم، اما وقتی آن‌ها آگاهانه از تنها سرمایه‌ باقی‌مانده‌اشان، از جان خود، مایه می‌گذارند؛ دعوت آن‌ها به تسلیم، بزرگترین سازش است. از مقاومت درون زندان‌ها روحیه بگیریم و با حمایت زندانی‌های سیاسی و خانواده‌هایشان، این روحیه را به جامعه نیز تزریق کنیم.

۱۳۹۱ خرداد ۱۶, سه‌شنبه

جریده شفق - شماره ۱۸ (هفته سوم خرداد)




جریده شفق را بخوانید، پرینت بگیرید و پخش کنید.

نسخه پی‌دی‌اف برای پرینت گرفتن مناسب‌تر است. نسخه پی‌دی‌اف هر دو روی این شماره جریده شفق را از این‌جا بردارید.

باید کوشید؛ امید کافی نیست (سرمقاله جریده شماره ۱۸ شفق)



جنبش سبز زمانی از هر آنچه بعد از انقلاب ۵۷ در ایران اتفاق افتاده بود متمایز شد که مردم در اعتراض به دزدیده شدن رای‌هایشان به خیابان آمدند و منتظر سیاستمداران ننشستند. زمانی که نامزدشان، میرحسین موسوی، برخلاف سیاست‌ورزان پیش از خود «ایستاد» و تسلیم «صحنه‌آرایی خطرناک» نشد.
مبارزه بی‌سابقه و گسترده مردم چندی با کمک شبکه‌های ستادی دوران انتخابات ادامه یافت. اما روشن بود که برای حفظ جنبش در برابر سرکوب فکری باید کرد. تشکیلات و رسانه فراگیر از همان ابتدا مطرح بود اما تا مدت‌ها عملی نشد و وقتی هم به صورت نیم‌بند محقق شد شکست خورد. اما چرا؟
به باور ما جنبش سبز از آن جهت با همه حرکت‌های اعتراضی ۳۰ سال گذشته متفاوت بود که «همه مردم» در آن حضوری مستقیم داشتند. هر کس دوشنبه ۲۵ خرداد در تهران بوده با چشم خود دیده که مردم هما‌ن‌قدر از نیمه شمالی شهر به سمت خیابان انقلاب می‌آمدند که از خیابان‌های جنوب به شمال منتهی به آزادی. رسانه و تشکیلاتی که می‌خواست این گستردگی، این روح مبارزه، و این اراده همگانی برای تغییر را نمایندگی کند، باید این تنوع و اراده را به رسمیت می‌شناخت.
گرچه گفتمان خود موسوی در جهت تشویق مردم به مقاومت و مبارزه بود، اما به دلایل مختلف از جمله سرکوب و صد البته کم‌کاری فعالان سیاسی، این امر محقق نشد. فعالان سیاسی‌ای که بعد از ۲۲ خرداد دیگر محدود به سیاست‌ورزان همیشگی بیست سال گذشته نبودند و نه تنها نسل، که گروهی بالکل جدید وارد این عرصه شده بودند.
در سومین سالگرد کودتای ۸۸ و آغاز مقاومت مردمی در برابر آن، باید پذیرفت که این مقاومت دیگر نمود عینی چندانی، جز از درون زندان‌ها و به واسطه ایستادگی زندانیان، ندارد. گرچه تغییری که در ذهن بخش عظیمی از مردم نسبت به مفاهیمی مثل مبارزه، ظلم، مقاومت و نظام جمهوری اسلامی به وجود آمده از بین رفتنی نیست و نیروی بالقوه قدرتمندی برای بنیادی‌ترین تغییرها در ایران است.
به باور ما مردمی که ۲۳ خرداد ۸۸ در خانه و به امید کسی ننشستند الان هم نباید منتظر کسی باشند. همان‌هایی که در تابستان و پاییز ۸۸ شبکه‌هایی موازی با شبکه‌های ستادی ایجاد کرده بودند باید باز آن شبکه‌ها را ترمیم کنند و با فعالیت‌های مختلف و فرار از سرکوب زنده نگهشان دارند تا در روزی که دور نیست و دوباره تًرکی در این دیوار می‌افتد، آن نیروی بالقوه دوباره فعال شود. به قول موسوی: «امید به صرف گفتن و شنیدن شکل نمی‌گیرد و تنها زمانی در ما تحکیم می‌شود که دستانمان در جهت آرزوهایی که داشتیم در کار باشد. دستانمان را به سوی یکدیگر دراز کنیم.»

اشغال کشور به دست سپاه (ستون چپ جریده شماره ۱۸ شفق)

قتل عام بیش از یک صد نفر از شهروندان سوری در شهر حوله بحران در سوریه را وارد مرحله تازه‌ای کرده است. در این میان سران سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی، مانند سرلشگر فیروزآبادی مدعی هستند که حمایت نظام از رژیم بشار اسد از نوع «فکری و معنوی» است و اسماعیل قاآنی، جانشین فرمانده نیروی قدس سپاه، که همان شاخه برون مرزی این بنگاه مافیایی است، خبر از حضور فیزیکی این نیرو در سوریه می‌دهد. البته اذعان قاآنی به دخالت نیروهای نظامی جمهوری اسلامی در سوریه به سرعت از خروجی خبرگذاری‌های داخلی حذف شد تا مبادا آنچه سال‌هاست بر همگان روشن است با چنین گفته‌هایی مهر تأیید بخورد. از آن طرف یکی از هادیان سیاسی سپاه، شخصی به نام «سردار سراج»، در جلسه‌ای محرمانه که نوار صوتی آن به بیرون درز کرده است تلویحا ادعا می‌کند که منوچهر متکی، وزیر خارجه وقت، به نمایندگی از سپاه به سفری رفت که منجر به عزلش در سنگلال شد. سیطره سپاه بر جریان تصمیم‌گیری و اجرایی کشور در داخل و خارج روز به روز فراگیرتر می‌شود. کار تا جایی پیش رفته است که سپاه برای حفظ موقعیت اقتصادی خود مخالف سازش بر سر بحران هسته‌ای و برچیده شدن تدریجی تحریم‌هاست. در این زمینه بیشتر خواهیم نوشت.