کلید درد مشترک...
ما در شفق بارها از لزوم سازماندهی و تشکیلات سخن گفتهایم و این امر گروهی را شرط لازم برای رسیدن به اهداف سیاسی و اجتماعی دانستهایم. با این وجود چندان از چگونگی سازماندهی و ایجاد تشکیلات حرفی نزدهایم. درست است که تشکیلات چشم اسفندیار حکومت است، اما با تکرار مدام این جملات زیبا بر روی کاغذ تشکیلات هماهنگ حاصل نمیشود. وقت آن است که راههای رسیدن به یکدیگر را بیابیم و هماهنگی را تمرین کنیم. ما همواره در موقعیتهای مختلف از حمایت و همبستگی با افراد و گروهها گفتهایم، اما با جامعهای که روز به روز اتمیزهتر میشود، این همبستگی چگونه ممکن است؟
ایجاد گروههای حمایتی اجتماعی از اولین قدمهای رسیدن به این هماهنگی است. تعاونیها مثال خوبی از یک چنین گروههایی هستند. به سادگی جمع شدن عدهای دوست، فامیل و آشنا و با گذاشتن پولی اندک میتوان صندوقی ایجاد کرد که در مواقع نیاز افرادی از گروه را که به کمک احتیاج دارند حمایت کند. این کار عجیب و سختی نیست و قطعا ما نیز اولین کسانی نیستیم که به چنین راههایی فکر میکنیم. همین حالا میتوان گروههایی را مثال زد که با روشهای مختلف چنین صندوقهایی را اداره میکنند و گرهای از کار بسته دوستان و رفقای خود میگشایند. گرههایی که با بیکفایتی حکومت در اداره کشور روز به روز محکمتر میشوند و در این شرایط تنها این خود مردم هستند که میتوانند و باید به یکدیگر کمک کنند. توانمندسازی خود و دیگران در برابر قدرتی که سرمایه و حاکمیت اقتصادی را در دست دارد، قدم بزرگی است که همراه با فعالیتهای جانبی همچون مبادله کالاهای فرهنگی و ایدههای فکری، منبع تغییرات بنیادی در جامعه و سیاست خواهد بود. در بسیاری از کشورهای دنیا و در مواقع حساسی از تاریخ، تعاونیها و گروههای مستقل اقتصادی با اتحادیههای صنفی و کارگری همراه شدهاند و در جهت رسیدن به خواستهها و مطالباتشان مبارزه کردهاند. این گروه های کوچک و هستههای اقتصادی حتی از کارگران بیکار که حقوقشان قطع شده نیز حمایت کردهاند.
برای مثال در قرن نوزدهم در انگلستان بازاری برای تبادل مستقیم کالا بین تعاونیها و افراد تشکیل شد تا اجناس ساخت صنعتگران و کارگران مستقیما در دسترس افراد قرار گیرد. به این ترتیب بینیاز از بازار رایج سرمایه در آن دوران جامعهای مستقل با ساز و کار تعاونی تشکیل شد. در ایالات متحده نیز اولین اتحادیههای کارگران راهآهن که در اواسط قرن نوزدهم ایجاد شدند بیشتر در فکر کم کردن فشار بر خانوادههای کارگرانی بودند که یا به دلیل جراحت در حین کار درآمد خود را از دست داده بودند یا در سوانح کاری جان خود را از دست داده بودند. اعتصاب معدنچیان انگلیسی در ۸۵-۱۹۸۴ هم با ایجاد شبکهای برای کمکرسانی به معدنچیانی همراه بود که درآمد خود را به خاطر اعتصاب از دست داده بودند و توان فراهم کردن مایحتاج روزمره خود و خانوادهاشان را نداشتند.
الگوبرداری از چنین مدلهایی همیشه و همه جا به کار میآید. در شرایط سخت اقتصادی و اجتماعی چنین حمایتهایی، همبستگی بین مردم را بالا میبرد و زمینهای میشود برای ایجاد هستههای سازماندهی که در موقع لزوم میتوان امید داشت که به هم بپیوندند. اینگونه است که همبستگی واقعا محصولی حقیقی به بار خواهد آورد و به سازماندهی گسترده تودهای خواهد انجامید، شاید که زمینهساز تغییرات بنیادین آینده باشد. در عین حال وجود شبکهای از سازمانهای تعاونی و کمک متقابل فرد را در به دست گرفتن مسیر زندگی خود یاری میکند و برای زندگی آزاد فردی و شکوفا شدن پتانسیل تک تک افراد در جامعه آزاد آینده ضروری خواهد بود.