هزاران نفر در سالهای اخیر به اتهامهای سیاسی و امنیتی به زندان
افتادهاند. اما جز ناحق بودن اتهامها و ناعادلانه و غیرعادلانه بودن
دادگاهها و احکام، حکومت در زندان هم دست از سرشان برنمیدارد. حقوق
ابتدایی زندانیها گروگانی است برای آزار و انتقامجویی بازجوها و ماموران
قضایی. مرخصی و ملاقات حضوری و تلفن و… که حق طبیعی زندانیهاست و برای
بقیه زندانیها رعایت میشود، از زندانیان سیاسی یا کلا دریغ میشود یا
میشود بهانهای برای آزار بیشتر و امتیاز گرفتن. مسئله دیگر سلامت
زندانیهاست که طبق همین قانون نیمبند جمهوری اسلامی مسئولیتش با زندانبان
است. بسیاری از زندانیها در اثر شکنجه و فشارهای جسمی دیگر در بازجویی یا
زمان انفرادی، سوء تغذیه، برخوردار نبودن از آفتاب و هوای تازه به اندازه
کافی و… به بیماریهایی مبتلا شدهاند که اگر زود درمان نشوند، میتوانند
تا آخر عمر همراهشان باشند. گرچه که یک بار از دهان یکی از مسئولان قضایی
در رفته و به خانواده یکی از زندانیانی که بیماری سختی داشته، گفته: «مگر
همه را باید اعدام کنیم؟» روشن است که همانطور که رضا شهابی هم در نامه
اخیرش نوشته اتفاقی که دارد برای بعضی از زندانیان بیمار میافتد مرگ
تدریجی است، و شاید ابتداییترین وظیفه ما این باشد که بدانیم چه دارد بر
سر آنها میآید. البته در این سالها خبرهای نادرستی هم از بیماری
زندانیها به بیرون منتقل شده که گرچه پرتعداد نبوده اما همان تعداد کم هم
میتواند به لوث شدن کل ماجرا و بیاعتمادی به زندانیان منجر شود. همانطور
که زندانیها هم بارها در نامهها و بیانیههای خود تاکید کردهاند فاجعه
خودش آنقدر بزرگ است که نیازی به بزرگنمایی ندارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر