شفق سرخی خورشید مرده است، بر آسمان. رد و یاد نوری که بود. فردای روشنی که هست.

۱۳۹۱ خرداد ۲۵, پنجشنبه

اوین، سنگر مقاومت (سرمقاله جریده شماره ۱۹ شفق)

با گذشت سه سال از جنبش سبز و در حالی ‌که اتفاق نظر نا‌گفته‌ای بر روی این موضوع وجود دارد که فعلا تنها خاطره‌ای از آن خیزش مردمی باقی مانده است و دیگر جنبشی در کار نیست؛ ما بر این باوریم که آخرین شعله‌های مقاومت هنوز در زندان‌ها روشن است. زندانیان سیاسی و خانواده‌های آن‌ها امروز تمامی بار مقاومت سیاسی یک جنبش میلیونی را بر دوش می‌کشند. آن‌ها محکم و با صلابت تا آخرین توان‌شان پای آنچه که برایش به زنجیر کشیده شده‌اند ایستاده‌اند و هیچ کدام خواسته ها و اعتقاداتشان را رها نکرده‌اند. امروز زندان‌ها سنگر مقابله با استبداد هستند؛ با این همه اینکه زندانیان سیاسی چنین باشند، دور از انتظار نیست. فعالیت سیاسی هزینه دارد و قطعا هر زندانی سیاسی بر این مسئله واقف است. اما هر کدام از آن‌ها این هزینه‌ها را برای هدفی مشترک می‌دهند که علی‌الاصول باید هدف مشترک همه ما در بیرون از زندان نیز باشد.

اما دریغ که عافیت‌طلبانی که نام مبارز سیاسی بر خود نهاده‌اند، نه تنها تلاشی در جهت حفظ و تقویت این مقاومت نمی‌کنند بلکه در بسیاری از موارد سعی در شکستن روحیه طغیانگر و ضد استبداد مبارزان در بند نیز دارند. ما، اگر اراده مبارزه داریم، باید با این مقاومت همبستگی داشته باشیم و از آن حمایت کنیم، نه اینکه درست در مواقع حساس و وقتی این قهرمانان مقاومت‌شان را با ابزارهایی چون اعتصاب غذا نشان می‌دهد آن‌ها را به شکستن اعتصاب دعوت کنیم. و به جای انتشار خواسته‌های آزادمنشانه زندانیان، نامه‌های پر از سوز و گداز و ترحم‌برانگیز خودمان را منتشر کنیم. اگر می‌خواهیم به زندانیان کمک کنیم و همزمان مبارزه را هم ادامه دهیم، باید خواسته‌های آن‌ها را بیرون از زندان منتشر کنیم تا با تداوم این مقاومت تغییری در وضعیت آن‌ها ایجاد شود. درست مانند هزاران زندانی فلسطینی که اعتصاب غذا کردند و همزمان با آن روزی نبود که مردم در بیرون از زندان تجمعی در اعتراض به وضعیت زندان‌ها نداشته باشند. همین همبستگی با مقاومت درون زندان‌ها بود که کمک کرد به حداقل‌هایی از خواسته‌های خود برسند. 

این درس‌های ابتدایی از دیگر جنبش‌های مقاومت دنیا تلنگری بر ماست که بیرون از زندان ساکت و بی‌عمل ننشینیم و برای بهبود وضعیت همان زندانیان هم که شده به جای اینکه روی سخنمان با زندانیان باشد، به زندانبانشان بتازیم. ما ضیاء نبوی‌ها و مسعود باستانی‌ها را در زندان نمی‌خواهیم، اما وقتی آن‌ها آگاهانه از تنها سرمایه‌ باقی‌مانده‌اشان، از جان خود، مایه می‌گذارند؛ دعوت آن‌ها به تسلیم، بزرگترین سازش است. از مقاومت درون زندان‌ها روحیه بگیریم و با حمایت زندانی‌های سیاسی و خانواده‌هایشان، این روحیه را به جامعه نیز تزریق کنیم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر