شفق سرخی خورشید مرده است، بر آسمان. رد و یاد نوری که بود. فردای روشنی که هست.

۱۳۹۱ مهر ۲۴, دوشنبه

اصرار به اصلاح طلبی در نظام اصلاح ناپذير (سرمقاله جریده شماره ۳۵ شفق)

محمدرضا خاتمی که شاید صادق‌ترین سخنگوی اصلاح‌طلبان باشد بار دیگر در مصاحبه با روزنامه اعتماد تناقض‌های فکری و عملی این طیف را نشان داد. او در مهم‌ترین قسمت از صحبت‌های خود اعلام کرد که اصلاح‌طلبان برای همیشه پرچم براندازی را از اردوگاه خود پایین کشیده‌اند و در بدترین شرایط سیاسی و اقتصادی اصلاح‌طلب خواهند ماند، حتی اگر نظام اصلاح‌پذیر نباشد و مردم رو به براندازی آورده باشند. اما پرسش این است که «اصلاح‏‌طلبی» در نظام «اصلاح‌‏ناپذیر» یعنی چه؟ آقای خاتمی در بخشی از مصاحبه می‌‏گوید در چنان شرایطی اصلاح‌طلبان به خانه‌های خود می‌روند و سیاست را ترک می‌کنند.

به زبان دیگر، اصلاح‌طلبان که در تمام این سال‌ها مردم را به عنوان منبع اصلی قدرت خود و حتی مشروعیت نظام معرفی کرده‌اند، اگر کار به رویارویی نهایی بین مردم و نظام جمهوری اسلامی برسد، جانب مردم را نخواهند گرفت و دیگر در کنار آنان نمی‌ایستند. تناقض موضع سیاسی اصلاح‌طلبان دقیقا در همین نقطه نمایان می‌شود. آن‌ها در حقیقت می‌گویند به حق تعیین سرنوشت مردم، همه «ایرانیان»، قائلند اما تا جایی که این حق موجودیت ساختاری را که  قرار است مردم حق تعیین‌اش را داشته باشند، به خطر نیاندازد. این تناقض آشکار، این منش، این «مشی اصلاح‏‌طلبانه» که شرم اصلاح‌گران حقیقی تاریخ است، باعث شده کسانی که محمدرضا خاتمی اکنون مواضعشان را مطرح می‌کند در تمام بزنگاه‌های تاریخی دم از قانون بزنند اما در عمل تنها به اصولی از قانون اساسی پایبند بمانند که ضامن چیرگی رهبری نظام و نظامیانش است.

این تناقض فکری/عملی «صلاح»طلبان روشن‌تر می‌شود اگر آن را با گفتار و رفتار موسوی و کروبی مقایسه کنیم. این دو نفر برای اولین بار دستکم از زمان رواج واژه «اصلاحات» نشان دادند که وقتی می‌گویند همه ظرفیت‌های قانون اساسی واقعا منظورشان «همه» ظرفیت‌هاست، از جمله اصل ۲۷ یعنی کشاندن مردم به خیابان بدون اجازه حاکمیت. آن‌ها نشان دادند وقتی از «اراده» مردم دم می‌زنند، چیزی - هیچ چیزی - برایشان بالاتر از آن نیست. کافی است مقایسه کنید گفته‌های محمدرضا خاتمی را با همین جمله از کروبی که گفت نوع نظام باید همان چیزی باشد که مردم می‌خواهند.

حال پرسش نهایی اینجاست. آیا متولیان خودخوانده «اصلاح» این تناقض را نمی‌بینند؟ آیا به چشم‌شان، در دستگاه معوج ذهنی‌شان، شعار «ایران برای همه ایرانیان» با «به شرطی که نگویند این نظام را نمی‌خواهیم» ناهمساز نمی‌آید؟ پاسخ این است که چرا! آگاهند. شاید بیش از هر کس. اما خاستگاه سیاسی و طبقاتی‌شان شکلی از سیاست‌ورزی را که به باور ما در شرایط بن‌بست کنونی راهگشاست برایشان ناممکن می‌کند. به بیان دیگر این «صلاح»طلبان ناگزیرند. از زیستن با این تناقض. از مردن با همین تناقض. تناقضی که از قضا «نظام» هم به خوبی از آن آگاه است و به بهترین نحو از آن استفاده می‌‏کند. اینجا روی سخن ما نه با «ناگزیران» که با کسانی است که به «اختیار» از پی‌شان می‌‏روند: این ره به ترکستان است. آن هم نیست. اساسا راه نیست. چرخه باطلیست که همان انرژی محدود اجتماعی موجود در ایران امروز را هم به هدر می‌دهد. میزان - عزیزان اصلاح‌طلب! - رأی ملت است، حتی اگر برانداز باشند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر