نقش ما در ترفند جدید حکومت
آنچه در روزهای اخیر در یزد و فارس بر افغانهای مقیم ایران رفته،
پرصداترین زنگ خطر است برای آنچه نه فقط افغانها که جامعه ایران را تهدید
میکند. این خطر که سیاستهای مهاجرستیزانه حاکمیت فعلی که برای محکمتر
کردن جایگاه و مشروعیت خود از تیشه زدن به هیچ ریشهای ابا ندارد از یک سو،
و احساسات ضدخارجی بخش نه چندان کوچکی از مردم ایران از سوی دیگر همدیگر
را تشدید کرده و در آینده نزدیک به فاجعههایی بزرگتر از خانهسوزی در یزد
بیانجامد. احساسات ضدخارجی که نه متوجه هر خارجی، از جمله اروپاییهای
موبور و چشمآبی، که بیشتر متوجه همسایگانمان از هر قوم و نژادی است.
همانطور که در سرمقاله شماره ۱۵ شفق با عنوان «نقاب ملیگرایی بر چهره
استبداد» نوشتیم حاکمیت هر جا که بتواند از حربه ملیگرایی برای سرپوش
گذاشتن بر بحران مشروعیت و کارآمدیاش بهره میگیرد و این بار هم دوباره به
سراغ همین وسیله رفته است.
محمدرضا رحیمی، از اعجوبههای دروغ و دورویی که
حتی بین مسئولان بدنام جمهوری اسلامی هم در ترازی دیگر است، گفته مشکل
بیکاری ما بخاطر ۳ میلیون مهاجری است که در کشور داریم و لابد با بیرون
ریختنشان همه بیکفایتیهای دولت جبران میشود. انگار کارفرمای ایرانی
میتواند همان بلایی را بر سر کارگر افغانی که قانون حتی وجودش را هم به
رسمیت نمیشناسد میآورد، بر سر کارگر ایرانی هم بیاورد. انگار این خود
دولت (با واسطه پیمانکاران نیمهدولتی) و سرمایهداران نیستند که بیشترین
سود را از این کارگرهای غیرقانونی و بیپشتیبان میبرند. هر یک نفر ما باید
مسئولیتمان را در قبال به وجود آمدن این وضعیت و جلوگیری از وخیمتر شدنش
بپذیریم. نگاه از بالا به پایین به افغانها و در بهترین حالت لطفی از سر
ترحم، ادامه منطقیاش به اینجا میکشد که فلان مسئول در استان فارس از
مردم بخواهد اگر مهاجر غیرقانونی در خیابان دیدند (و این در قاموس آن منطقه
یعنی افغان یا عراقی) از او کارت اقامت بخواهند و اگر نداشت به پلیس
تحویلش دهند.
اگر همه ما در همه این سالها دست پسر سرایدار افغانمان را
گرفته بودیم (و مگر این جماعت در ایران به شغلی بهتر از این هم میرسند؟) و
بر سر مدیر مدرسه محلهمان فریاد زده بودیم که این بچه چرا نباید حق درس
خواندن داشته باشد، اگر ما در هر جایی که هستیم به تبعیضهای روزانه و
غیرانسانی که در حق افغانها میشود دست کم اعتراض کرده بودیم، این فایده
را داشت که مردمی که همیشه «افغانی» را به عنوان فحش استفاده کردهاند
میدیدند که هستند ایرانیهایی که افغانیها را برابر با ما میدانند و این
مسئله در ذهنشان شکل میگرفت. حاکمیت هم حس نمیکرد که در این راه هر چه
بکند همراهی همه مردم را دارد و بدتر آنکه هر چه تندتر برود بیشتر هورا
میشنود. به جای تغییر عکس در فیسبوک، در خیابان با افغانها رفتاری برابر
داشته باشیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر